Draw Your Swords

Let's Not F*** Around

Draw Your Swords

Let's Not F*** Around

من تو را حبس خواهم کرد

یک رعشه ی آرام ... از گوشه ای از مغز مثلا آرام گرفته اش شروع می شود و کم کم گسترده می شود

از ستون فقراتش پایین می آید، نورون ها را می پیماید و تمام سلول هایش را دربر میگیرد

در یک حصار آبی و قرمز رنگ در هم تنیده بهم میپیچد ... انگار جنینی در خود مچاله شده، تشنه ی امنیت است

دهانش را باز می کند و کلمات و رنگ و موسیقی تف می کند

دلش را میگیرد و عق میزند... شاهکار قرن بالا می آورد

گوشه ی لباسش را محکم در دست گرفته و مچاله میکند

به سنگ ریزه های بلندترین کوه مریخ چنگ می اندازد و مشتی از خاک گرانبهای کمیاب را در هوا می پاشد

مثل یک نوع مراسم مقدس دست هایش را از هم باز میکند و خلا در ریه هایش میریزد

مثل ماهی در میان سنگ ریزه ها لیز میخورد... باز هم مراسم اجرا میکند و باز هم خلا...

بعد رعشه به اوج خود می رسد... مثل یک تجربه ی عرفانی خلسه وار... بعد از یک کهکشان کلمه و رنگ و موسیقی بالا آورده شده... خس خس به خلق بشریت پایان می دهد

چشم هایش از حدقه بیرون میزنند ... می چرخند و می چرخند ... با موسیقی مراسم می چرخند

مراسم به انتهای خود نزدیک می شود و قربانی به جایگاه خود

در میان کهکشان و خاک مریخی دست و پا می زند

و همراه با آخرین خس خس و آخرین فشار معده روحش را به زور از دهانش بیرون می اندازد... مثل یک لاشه ی چروکیده و به درد نخور

و غروب چشم از جسد در حال تجزبه می گیرد

و عقرب های جهش یافته، چنگگ های حریص خود را باز و بسته میکنند

روی جسد اتوبان راه می اندازند

و کهکشان را تکه تکه میکنند تا به لانه های زیر زمینی شان بروند

...

و عقرب ها تا آخر عمرشان خوش و خرم زندگی کردند.

پایان

یک تپه منتهی به شهر

یه روز برفی ... دستامو تو جیبام میکنم ... نمیتونم خودمو ببینم ولی مطمئنم نوک دماغم قرمزه ... صرفا حس بادیگارد بودن میکنم واسه مثلا دوستی که با دوست پسرش قرار داره

...

میخواد اعتراف کنه؟! نمیدونم ... به نظر اعتراف میاد ولی خب متاسفم ... نه تو و نه زمان ... هیچ کدوم درست نیستین

...

ناباورم... فقط میخوام برم جایی که کسی نباشه و پیداش میکنم

تا آخر دنیا گریه میکنم و اشکامو همونجا خشک میکنم ... تمومشو تموم میکنم

...

دوباره همونجام... این دفعه فقط میخوام از صدای باد لذت ببرم و آهنگ گوش کنم

...

با یکی دیگه اومدم... بازم آهنگ گوش میدم ... سعی میکنم خونمون رو از اونجا پیدا کنم ... اونا ... اوناهاشش

...

اومدم هوا بخورم ... ابرا رو دوست دارم

...

(نمیتونم سیگار بکشم ... نمیخوام سیگار بکشم ... نه دروغه میخوام اینجا هم امتحانش کنم)

...

باید تو و تو رو بیارم اینجا... مطمئنم خوشتون میاد

...

زمین مصنوعی فوتبال اونم اینجا مسخره ترین ایده ای بوده که میتونسته به ذهنشون برسه...

...

عاشقا باید اینجا رو دوست داشته باشن ... کلیشه ای ترین مکان برای زر زرای عاشقانه و ناله های فراق و وات اور... منم یه روز جزوشون بودم، نه؟!

...

آخرش که چی؟  چی میشه آخرش؟ چه بلایی سر اینجا با تمام خاطراتش میاد؟

+ میشه بایه سقوط تکمیلش کرد!